Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-28@00:44:10 GMT

علت مرگ سه فضانورد روس چه بود؟

تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۱۷۸۶۷

علت مرگ سه فضانورد روس چه بود؟

ماموریت سایوز ۱۱ در ۷ ژوئن ۱۹۷۱ به ایستگاه فضایی سالیوت ۱ رسید و در ۲۹ ژوئن آنجا را ترک کرد. با این وجود مأموریت بازگشت آنها به فاجعه سایوز ۱۱ منجر شد چرا که پس از بازگشت به زمین سه خدمه آن دیگر زنده نبودند.

به گزارش ایسنا، سه فضانورد روسی در ۶ ژوئن ۱۹۷۱ ماموریت سایوز ۱۱ را آغاز کردند و پرتاب ماموریت سایوز ۱۱ از پایگاه فضایی بایکونور در جمهوری سوسیالیستی قزاقستان شوروی انجام شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ۷ ژوئن ۱۹۷۱ نیز فضانوردان به ایستگاه فضایی سالیوت ۱ رسیدند و آنها در آن زمان رکورد طولانی‌ترین اقامت پرواز فضایی را شکستند اما پس از بازگشت به زمین در ۳۰ ژوئن ماموریت موفق آنها با سرنوشتی تلخ به پایان رسید. این ماموریت پس از رخ دادن یک نقص در فضاپیما که باعث کاهش فشار کابین شد، به طرز غم انگیزی به پایان رسید.

حدود نیم ساعت قبل از اینکه فضاپیمای سایوز اتحاد جماهیر شوروی قرار بود در ۳۰ ژوئن ۱۹۷۱ در دشت‌های قزاقستان فرود بیاید، یک مرکز کنترل پرواز در یوپاتوریا در غرب کریمه با سکوت غیرمنتظره‌ای مواجه شد.

در آن روز، سه فضانورد شوروی به نام‌های گئورگی دوبروولسکی(Georgy Dobrovolsky) و ولادیسلاف وولکوف(Vladislav Volkov) و ویکتور پاتسایف(Viktor Patsayev) پس از رکوردشکنی در ایستگاه فضایی سالیوت ۱ جایی که چند آزمایش انجام دادند و ناشناخته‌های بسیاری از سکونت انسان در آن زمان در فضا را کاوش کردند، در حال فرود به زمین بودند.

ماموریت سایوز ۱۱، در شش ژوئن ۱۹۷۱ به فضا پرتاب شد. در آن زمان دو سال از پرتاب ماموریت آپولو ۱۱ به ماه گذشته بود. این ۳ خدمه ۲۳ روز را در فضا گذرانده بودند و رکورد جدیدی را برای اقامت پرواز فضایی انسان به ثبت رسانده بودند و سرانجام در حال بازگشت به خانه بودند.

همانطور که فضاپیما مجددا وارد مدار شد، یکی از خدمه ارتباطی در یوپاتوریا نگرانی خود را در مورد عدم گزارش فضانوردان ابراز کرد.

به گفته بوریس چرتوک(Boris Chertok)، مهندس فضایی که این ماموریت را در خاطرات چهار جلدی خود "راکت‌ها و مردم" بازگو کرده است، الکسی یلیسیف، مسئول ارتباط خدمه در آن زمان گفت: ما در تمام مدت از دوبروولسکی خواستیم که به محض ورود ماژول فرود به منطقه تحت پوشش ما، همزمان یک توضیح به ما بدهد اما او هیچ کلمه‌ای نگفته است. عجیب است که ولکوف نیز ساکت است. در جلسه گذشته، او بسیار پرحرف بود.

ماژول حامل این افراد حدود ساعت ۲ بامداد در ۵۶ مایلی جنوب غربی شهر کرازل فرود آمد. بلافاصله یک تیم امدادی نیز به محل اعزام شد.

چرتوک یادآوری کرد که ۲۰ دقیقه دیگر بازهم سکوت بود و تیم گزارشی دریافت نکرد. چرتوک نوشت: سرانجام، یکی از مهندسان ارشد شوروی، با حالتی آشفته در صورتش، خبری را که از مسکو دریافت کرده بود، اعلام کرد. فضانوردان جان خود را از دست داده بودند. فضانوردان در حالت‌های آرام نشسته بودند و سه فضانورد مرده در داخل فضاپیما پیدا شدند.

ماموریت سایوز ۱۱ با کاهش علاقه مردم به عرصه فضایی آغاز شد. در آن زمان، آپولو ۱۱ در سال ۱۹۶۹ روی ماه فرود آمده بود و بسیاری از مورخان معتقد بودند این رویداد مشخصه‌ای بود که مسابقه فضایی بزرگ بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را حل می‌کرد.

آصف آ صدیقی(Asif A. Siddiqi)، استاد تاریخ دانشگاه فوردهام که به طور گسترده در مورد برنامه فضایی اتحاد جماهیر شوروی نوشته است، می‌گوید: فکر می‌کنم در دهه ۶۰ یک نوع شیفتگی به فضا وجود داشت اما فکر می‌کنم بعد از این مسابقه، مردم علاقه خود را از دست دادند. با این حال، چیزهای زیادی برای کاوش در مورد فضا وجود داشت و بسیاری از نقاط عطف هنوز شکسته نشده بودند. به عنوان مثال، دانشمندان دانش محدودی در مورد تأثیرات بی‌وزنی طولانی مدت بر بدن انسان داشتند. طولانی‌ترین مدتی که انسان در زمان فرود دیدنی ماه در فضا گذرانده بود، حدود دو هفته بود.

صدیقی گفت: کارشناسان شوروی‌ سابق همیشه به تأثیرات طولانی مدت انسان در فضا علاقه‌مند بودند. شما واقعا نمی‌توانید به رفتن به جایی مانند مریخ فکر کنید، مگر اینکه واقعاً درک کنید که بدن انسان در آنجا چگونه واکنش نشان می‌دهد.

پس از آپولو برای جبران از دست دادن مسابقه ماه، شوروی به سرعت به برنامه ایستگاه فضایی خود بازگشت و سالیوت ۱ در آوریل ۱۹۷۱ در مدار پایین زمین قرار گرفت و کارش را شروع کرد. این ایستگاه سالیوت ۱ نام داشت و اولین ایستگاه فضایی جهان بود که به دور زمین می‌چرخید.

اولین تلاش برای ارسال فضانوردان به فضا تنها سه روز پس از پرتاب سالیوت ۱ انجام شد. اما خدمه چهار نفره نتوانستند به آن متصل شوند و در کمتر از دو روز به زمین بازگشتند. چرتوک نوشت که تلاش بعدی در ماه ژوئن در جنوب قزاقستان انجام شد.

او افزود: در آن ماه باران می‌بارید و باد سردی نیز می‌وزید که برای آن ماه از سال چنین شرایط آب و هوایی غیرمعمول بود.

به گفته چرتوک، تنها دو روز قبل از پرتاب برنامه ریزی شده، این سه فضانورد به عنوان خدمه سایوز ۱۱ منصوب شدند. سایوز ۱۱ در ۶ ژوئن ۱۹۷۱ به فضا پرتاب شد. این سه فضانورد با اتصال موفقیت آمیز به سالیوت ۱ در روز بعد به دستاوردی بزرگی دست یافتند.

به گفته صدیقی، ایستگاه فضایی اندازه متوسطی داشت و قابل مقایسه با یک آپارتمان دو یا سه خوابه بود. بسیاری از تحقیقات انجام شده در داخل سالیوت ۱ مربوط به زیست پزشکی بود، اما خدمه آزمایشات گسترده‌ای را انجام دادند.

به گفته ناسا، پاتسایف اولین کسی بود که تلسکوپ را در آنجا به کار انداخت. در داخل اتاق، فضانوردان کلم چینی و پیاز پرورش دادند. پاتسایف اولین کسی بود که تولد خود را در فضا جشن گرفت و دیگر افراد نیز رای خود را برای انتخابات شوروی در آنجا به صندوق انداختند.

دانشمندان همچنین می‌خواستند تأثیرات فضا بر بدن انسان را از نزدیک زیر نظر بگیرند. یک تردمیل بر روی سالیوت ۱ نصب شد و فضانوردان لباس‌های فضایی خود را در ایستگاه فضایی و سایوز درآوردند.

صدیقی گفت: یکی از چیزهایی که آنها متصور بودند این بود که می‌خواستند از شر لباس‌های فضایی خلاص شوند، زیرا تلاش می‌کردند فضاپیما را ایمن کنند تا به لباس فضایی نیاز نداشته باشند.

به گفته صدیقی، فضانوردان با شکست‌هایی از جمله آتش سوزی کوچک در فضاپیما و همچنین درگیری‌های شخصیتی مواجه شدند، اما خدمه با موفقیت رکورد ۱۸ روزه‌ای را که توسط شوروی‌ها در سال ۱۹۷۰ ثبت شده بود را شکستند.

او نوشت: ما پس از آنکه دوبروولسکی رکورد جدیدی را برای زمان سپری شده در فضا ثبت کرد، از کریمه خارج شدیم. تاریخ فرود اولیه ۳۰ ژوئن تعیین شد. تقریباً همه چیز در مورد فضاپیمای سایوز ۱۱ طبق برنامه عمل کرد. صدیقی گفت: فضاپیمای سایوز یک فضاپیما بسیار خودکار است، بنابراین نیازی نیست کار زیادی انجام دهید.

ماژول فرود که سه مرد را حمل می‌کرد، جهت گیری کرد، چتر نجات مستقر شد و در ساعات اولیه ۳۰ ژوئن ۱۹۷۱، فضاپیما به آرامی در دشت‌های قزاقستان فرود آمد. بر اساس خاطرات چرتوک، گزارشی همچنین حاکی از آن است که فضانوردان در چند روز آخر سفر از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار بودند.

اما چند قدم اشتباه در فضاپیما و برنامه فضایی شوروی منجر به مرگ غم انگیز فضانوردان شد. مایکل اسمیت، مورخ جنگ سرد در دانشگاه پردو که برنامه فضایی شوروی را مطالعه کرده است، به اینسایدر گفت که سایوز ۱۱ را به عنوان مطالعه موردی در برنامه‌ریزی خطر تدریس می‌کند.

سایوز ۱۱ از سه ماژول تشکیل شده بود. در جلوی فضاپیما یک ماژول است که مانند فضای کار خدمه عمل می‌کند. در وسط کابین سه فضانورد قرار دارند و پشت سر آنها ماژول خدماتی است که موتور و منبع نیرو را حمل می‌کند.

به منظور شکافتن ماژول‌ها، کارتریج‌های کوچک حاوی مواد منفجره ریز در یک لحظه دقیق به صورت متوالی حرکت می‌کنند. صدیقی گفت با این حال، طبق تئوری رایج، کارتریج‌ها در همان زمان شلیک می‌شدند. این شوک انفجار باعث شد دریچه‌ در کابین در حالی که فضاپیما در ارتفاع مرگبار قرار داشت، باز شود. ماژول به سرعت از حالت فشرده خارج شد و در عرض چند ثانیه، فضانوردان هوشیاری خود را از دست دادند.

اسمیت گفت: بدون لباس‌های فضایی و اکسیژن اضطراری برای محافظت از آنها، فضانوردان از بین رفتند.

تنها دو دقیقه پس از فرود، یک تیم نجات در یک هلیکوپتر با ماژول تماس گرفتند. چرتوک گزارشی را که از کریم کریموف، یکی از بنیانگذاران کلیدی برنامه فضایی شوروی شنیده بود، به یاد آورد: آنها به سرعت دریچه را باز کردند. هر سه در حالت‌های آرام در صندلی‌های خود نشسته بودند. لکه‌های آبی تیره روی صورت آنها وجود داشت. خون از بینی و گوش‌ها جاری بود. آنها را از ماژول فرود بیرون آوردند. دوبروولسکی هنوز گرم بود. پزشکان به انجام عملیات احیای مصنوعی ادامه دادند و بر اساس گزارش‌های دریافتی از محل فرود، مرگ ناشی از خفگی بوده است.

در بازرسی ناو مشخص شد در ناو، دو دریچه کوچک وجود داشت که فضانوردان بعد از فرود، در صورت دلخواه باز می‌کردند تا از هوای تازه استفاده کنند. این دریچه به صورت لولایی باز می‌شد. ساچمه‌های این دریچه دچار خوردگی و در زمان بازگشت، کمی باز شده بود. همین منفذ کوچک هوای داخل ناو را به بیرون کشید. دوبروولسکی از جایش بلند شده تلاش کرده بود که منفذ را ببندد اما نتوانسته بود. گروه نجات در محل فرود آن‌ها را تنفس مصنوعی دادند. حتی پزشکان جراح تلاش کردند لخته‌های خون را با برش شاهرگ برطرف کنند شاید نجات یابند اما نتیجه‌ای حاصل نشد.

چرتوک نوشت: با گزارش کالبد شکافی که پس از آن انجام شد پزشکان سعی کردند تصور کنند که فضانوردان در آن ثانیه‌های اول چه احساسی داشتند. درد طاقت‌فرسا در سراسر بدن آنها را از تفکر و درک باز می‌داشت. مطمئنا آنها صدای سوت هوای فرار را شنیدند، اما پرده گوش آنها به سرعت ترکید و سکوت برقرار شد.

این دریچه در ارتفاع حدود ۱۰۵ مایلی، بالای خط کارمان باز شد. دوبروولسکی، ولکوف و پاتسایف تنها انسان‌هایی هستند که تا به امروز فراتر از این خط جان خود را از دست داده‌اند.

صدیقی گفت که اگر فضانوردان لباس فضایی پوشیده بودند، این سه مرد مطمئنا می‌توانستند از رویداد کاهش فشار جان سالم به در ببرند. با این حال، یکی دیگر از مشکلات این ماموریت، آزمایش ناکافی بود که تا حدودی به دلیل عجله ایجاد شده توسط مسابقه فضایی بود.

صدیقی گفت: بسیاری از شکست‌ها در سفینه فضایی ظاهر نمی‌شوند. گاهی باید قبل از اینکه چیزی نشان داده شود آن را ۵۰ بار آزمایش کنید. بنابراین آنها به اندازه کافی با این فضاپیما پرواز نکردند که واقعا بدانند چگونه آن در شرایط مختلف عمل می‌کند.

به گزارش مجله تایم، یک روز عزای ملی همراه با یک تشییع جنازه بزرگ دولتی برگزار شد. تسلیت رهبران اتحاد جماهیر شوروی به خانواده‌های این فضانوردان اعلام شد.

خاکستر جسد فضانوردان طی مراسمی در دیوار کرملین دفن شد. این حادثه تأثیر زیادی در وضعیت فضانوردی شوروی گذاشت و منجر به تغییرات عمده در سامانه‌های ایمنی ناو گردید. از آن پس فضانوردان در موقع پرتاب و بازگشت ملزم به پوشیدن لباس ویژه شدند که هرگونه ارتباط آن‌ها را با هوای داخل ناو قطع می‌کرد و در صورت بروز حادثه مشابه، آنها می‌توانستند از مخزن اکسیژن لباس فضایی استفاده کنند.

"ریچارد نیکسون" رئیس جمهور وقت آمریکا در پیامی به نیکولای پودگورنی، رئیس دولت وقت اتحاد جماهیر شوروی نوشت: مردم آمریکا و من عمیق‌ترین همدردی خود را در مورد مرگ غم‌انگیز سه فضانورد شوروی به شما و مردم شوروی ابراز می‌کنیم. تمام جهان از این کاوشگران شجاع پیروی کردند و در غم و اندوه تراژدی آنها شریک شدند.

به گفته صدیقی، مرگ این سه فضانورد تأثیر ماندگاری بر برنامه فضایی شوروی پس از آن داشت. تلاش دیگر برای پرواز بیش از دو سال انجام نشد. در اواخر دهه ۱۹۷۰، مرگ و میر دیگری وجود نداشت. شوروی در سال ۱۹۷۷ ایستگاه فضایی سالیوت ۶ را پرتاب کرد و موفقیتی غیرقابل انکار بود. چندین خدمه در ایستگاه رفتند و از آن خارج شدند و مدت ماموریت‌ها به طور پیوسته از سه ماه به شش ماه افزایش یافت.

اسمیت گفت: در یک نکته خوشحال کننده‌تر، طراحی مجدد و بهبودهای بعدی شوروی در کپسول‌های سایوز(از جمله لباس‌های فضایی برای صعود و فرود) بسیار بادوام بوده است. سایوز ۱۱ آخرین فاجعه فضایی مرگبار برای جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی بود.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: سایوز 11 فضانورد تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري شرکت های دانش بنیان وزارت علوم دانشگاه تهران وزارت بهداشت فناوري چین تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري شرکت های دانش بنیان دانشگاه تهران ایستگاه فضایی سالیوت اتحاد جماهیر شوروی لباس های فضایی خود را از دست سه فضانورد آن زمان صدیقی گفت انجام شد سالیوت ۱ ۳۰ ژوئن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۱۷۸۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هشدار درباره آینده اقتصاد ایران

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه شرق، بی‌شک یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که به شکل جدی تحت تأثیر تنش‌های منطقه‌ای و همچنین رویارویی ایران و اسرائیل قرار گرفت، بحث‌های مرتبط با اقتصاد بود که در همه کشورهای منطقه نیز وجود داشته است.

در ایران نیز از ۱۳ فروردین تا ۳۱ فروردین، شاهد افت‌و‌خیزهای اقتصادی در رابطه با این تنش‌ها بودیم. اما با کم‌رنگ‌تر‌شدن این تنش‌ها و دور‌‌شدن سایه جنگ مستقیم بین دو طرف (ایران و اسرائیل) هیجان اقتصادی مسیر کاهشی را در پیش گرفت که نشان می‌دهد پارامترهای حوزه سیاست خارجی چگونه به شکل جدی،‌ فوری و مستقیم می‌توانند اقتصاد و بازار را درگیر کنند. با وجود آنکه این روند یک روند عمومی است و محدود به ایران نیست، ولی در این بین، شدت تأثیرگذاری تحولات حوزه سیاست خارجی بر حوزه اقتصادی محل بحث است.

از این‌رو به گفت‌وگویی با حسین راغفر نشسته‌ایم تا از نگاه این استاد دانشگاه و اقتصاددان، میزان و دلایل تأثیرپذیری و تأثیرگذاری اقتصاد و سیاست خارجی را بر همدیگر بررسی کنیم. آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل این گپ‌و‌گفت است.

‌بدیهی است که اقتصاد هر کشوری با شدت و ضعف متأثر از تحولات حوزه سیاست خارجی و روند مناسبات دیپلماتیک است؛ تحریم، مناقشه، مذاکره، صلح، جنگ و ...‌ هر‌کدام به شکل مستقیم و غیرمستقیم تبعات خود را خواهد داشت و ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. همچنان که در بازه زمانی ۱۸‌روزه (از ۱۳ فروردین و عملیات تروریستی اسرائیل به بخش کنسولگری سفارت ایران در دمشق تا ۳۱ فروردین)، شاهد تأثیرپذیری اقتصاد بودیم. پس از فروکش‌کردن این مناقشه و کم‌رنگ‌‌شدن سایه جنگ، بازارها هم روند نزولی و البته تدریجی خود را آغاز کرده‌اند. با‌این‌حال به نظر می‌رسد ‌در یک قیاس، شدت تأثیرپذیری اقتصاد، بازار و معیشت ایران از تحولات عالم سیاست خارجی قدری جدی‌تر از سایر کشورهاست؛ یعنی ضربه‌پذیری اقتصادی کشور بیشتر از سایر اقتصادهای منطقه‌ای و جهانی است. اگر حضرت‌عالی قائل به این گزاره هستید، دلیل یا دلایل آن چیست؟

این نکته شما درست است که اساسا اقتصاد هر کشوری در هر نقطه‌ای از دنیا، حتی اقتصادهای قدرتمند جهانی، به‌شدت متأثر از پارامترهای حوزه سیاست خارجی هستند؛ یعنی شما می‌بینید که جنگ، صلح، مذاکره، درگیری و نظایر آن چگونه حتی باعث می‌شود‌ اقتصادهای اروپایی و آمریکایی ‌یا اقتصاد چین نیز درگیر شود. اما همان‌طور که شما گفتید و کاملا هم درست بود، اقتصاد کشورها به‌رغم آنکه شباهت‌هایی با اقتصاد دیگر کشورهای منطقه‌ای و جهانی دارند، ولی هر‌کدام اقتضائات و شرایط خاص خود را هم دارند. درباره اقتصاد ایران هم یک ویژگی بارز آن، فقدان استراتژی یا برنامه راهبردی در حوزه معیشتی است؛ آن‌هم در شرایطی که بعد از جنگ تحمیلی، یک استراتژی اجرائی در حوزه سیاست خارجی تعریف و پیش برده شده که متأسفانه در تمام این سال‌ها بار اصلی آن بر دوش اقتصاد بوده است. یعنی در تمام این سال‌ها این بازار، معیشت و سفره مردم بوده‌ که به شکل جدی، مستقیم و فوری درگیر این راهبرد سیاست خارجی شده است و چون در حوزه اقتصادی و تجاری هم راهبرد یا برنامه‌ای برای کاهش آثار مخرب این راهبرد سیاست خارجی تعریف نشده‌، طبیعتا اقتصاد به‌شدت متأثر از تحولات عالم سیاست خارجی است.

‌جناب راغفر، اساسا موضوع تأثیرپذیری است یا آسیب‌‌پذیری یا ضربه‌پذیری؟

من مسئله را قدری جدی‌تر از تأثیرپذیری می‌بینم؛ چون بیشترین هزینه سیاست خارجی و بار بر دوش اقتصاد بوده است، بدون آنکه برنامه‌ای برای کاهش این آثار مخرب حوزه سیاست خارجی بر بازار و سفره مردم تعریف شود. پس بدیهی است موضوع تأثیرپذیری نیست، بلکه چیزی بیش از آن است. واقعا در این سال‌ها اقتصاد آسیب‌هایی جدی از مناسبات سیاست خارجی دیده است. یعنی این روند اجرائی در سیاست خارجی با ضربه‌های گاه مهلکی که به معیشت و سفره مردم زده، سبب شده است اقتصاد ایران از ‌سطح یک اقتصاد کم‌توان، به سطح اقتصاد ناتوان تنزل پیدا کند و اتفاقا همین موضوع باعث خواهد شد که خود راهبردها و برنامه‌های کلان سیاست خارجی هم دچار چالش شود و به اهداف ترسیم‌شده خود دست پیدا نکند که کاملا طبیعی خواهد بود. مسجل است وقتی راهبردهای سیاست خارجی با یک اقتصاد ناتوان و ضعیف همراه شود، وقتی با یک تورم افسارگسیخته و سقوط بی‌سابقه ارزش پول ملی توأم شود، نمی‌تواند آن‌طور که باید قدرت بازدارنده‌ای در سطح منطقه و بازیگران پیرامونی برای ایران ایجاد کند.

‌اگر بخواهیم آسیب‌‌شناسی را قدری عمیق‌تر کنیم، موج سینوسی نرخ ارز، سکه، طلا و‌... شاخصی برای سنجش توان اقتصادی در اجرای راهبردهای تعریف‌شده سیاست خارجی کشورها و مشخصا ایران خواهد بود؟ درست است؟

سؤال خوبی را مطرح کردید. برای پاسخ به این پرسش، شما کافی است به تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نگاه کنید که معیار سنجش اقتصاد کم‌توان یا ناتوان مشخص شود.

‌چطور؟

ببینید، وقتی کشوری با یک اقتصاد کم‌توان‌ یا به طریق اولی با اقتصاد ناتوان و مسئله بغرنج تورم، فساد و فقدان برنامه‌های منسجم، واقع‌بینانه و غیرشعاری تجاری، ناکارآمدی و ناتوانی نهادهای اجرائی و هزاران مشکل دیگر روبه‌روست، طبیعتا نمی‌تواند نفوذ نظامی خود را در کشورهای دیگر افزایش دهد یا همین نفوذ نظامی فعلی را هم ادامه دهد. در‌واقع پیش‌شرط و لازمه حضور، نه‌تنها وجود یک اقتصاد پویا در داخل کشور‌، بلکه همراهی و همکاری اقتصادهای موازی دیگر کشورهای منطقه‌ای و جهانی است که به نحوی بتوانند از این راهبرد سیاست خارجی ایران حمایت کنند؛ کما‌اینکه می‌بینید وقتی یک ابرقدرت مانند آمریکا به دنبال برنامه‌ریزی نظامی یا تعریف حوزه نفوذ در مناطق دیگر است، سعی می‌کند علاوه بر آمادگی اقتصادی و تجاری داخلی برای تأمین هزینه‌های این حوزه نفوذ، اقتصاد کشورهای دیگر را هم به‌خط کرده و با خود همراه کند که اصطلاحا هزینه نفوذ آمریکا بین همه بازیگران ذی‌‌مدخل سرشکن‌ و بین آنها تقسیم شود که در نهایت امر، هزینه آمریکایی‌ها هم کمتر شود.

اما در مقابل ما می‌بینیم که مثلا اتحاد جماهیر شوروی درست برعکس آن را فکر و رفتار می‌کرد. یعنی شوروی به دنبال آن بود که خودش به تنهایی هزینه نظامی کشورهای اقماری بلوک شرق را تأمین کند؛ آن‌هم در شرایطی که وضعیت بحرانی اقتصادی و فساد سیستماتیک در ساختار اتحاد جماهیر شوروی توان تأمین این میزان از هزینه نظامی را از مسکو گرفته بود و در نهایت همین نگاه غلط در آن سال‌ها هزینه‌های هنگفتی بر اقتصاد شوروی گذاشت. اما آمریکا، نه امروز‌ بلکه حتی در همان سال‌های جنگ سرد، سعی می‌کرد هزینه جنگ‌افروزی و حمله به دیگر کشورها را از طریق کشورهای دیگر و اصطلاحا متحدان خود تأمین کند. بنابراین هر‌کدام از همراهان و متحدان آمریکا سهمی را از این هزینه نظامی و تسلیحاتی آمریکا پرداخت کردند و این سیاست باعث شد آمریکا بار عمده هزینه‌های نظامی و حضور خود در سایر کشورهای جهان را به‌شدت کاهش دهد؛ سیاستی که در نهایت موجب شد‌ کمترین تأثیر مخرب بر اقتصاد داخلی ایالات متحده و وضعیت معیشتی آمریکایی‌ها را به دنبال داشته باشد. در‌حالی‌که در همان دوره، اقتصاد شوروی در چنین فرایندی درگیر سیاه‌چاله فساد سیستماتیک بود. این اتفاق باعث شد میزان نارضایتی‌های عمومی در شوروی به قدری افزایش پیدا کند که نهایتا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به دنبال داشت؛ چون مردم شوروی از یک سو می‌دیدند که سیستم و نظام تصمیم‌‌گیر با شعارهای سوسیالیستی، کمونیستی و مارکسیستی و آرمان ایجاد یک دنیای بهتر برای همه مردم جهان، هزینه‌هایی را بر اقتصاد و معیشت مردم شوروی تحمیل می‌کرد‌ و از سوی دیگر هم‌زمان همین مردم شوروی‌ می‌دیدند که خانواده‌ها و نزدیکان اعضای «پولیت برو» و حزب کمونیست شوروی، یک زندگی مرفه افسانه‌ای و کاملا متفاوت‌ با معیشت سخت مردم را دارند و این برای مردم شوروی غیرقابل‌تحمل شد و به دنبال این نگاه، در نهایت‌ سیستم اتحاد جماهیر شوروی به سرنوشت فروپاشی دچار شد. از این تجربه می‌خواستم به نکته مهمی برسم که باید از شباهت به این تجربه پرهیز کرد. البته بی‌انصافی است این را نگوییم که صرف این هزینه‌ها در تمام این سال‌ها، دستاوردهای بزرگی را هم برای ایران به همراه داشته است. من بشخصه این مسئله را منکر نیستم و بر آن صحه می‌گذارم و اتفاقا می‌خواهم در یک گام رو به جلو، این را هم بگویم که این یک ضرورت تام برای هر کشوری است که بخواهد استقلال خود را حفظ کند و سیاست خارجی بدون وابستگی به بلوک‌های قدرت تعریف کند.

‌پس مشکل کجاست؟

مشکل اینجاست که با وجود این دستاوردهای بزرگ، تبعاتی را هم شاهد بوده‌ایم که بزرگ‌ترین آن، شکل‌گیری نابرابری‌های بی‌سابقه اقتصادی است که در نهایت موجب توزیع ناعادلانه منابع و فرصت‌ها شده است؛ به نحوی که در این سال‌ها شاهد پیدایش انواع و اقسام فسادهای عجیب‌و‌غریب بوده‌ایم و شما هم می‌دانید که بروز این میزان از فساد، نقش عمده‌ای از انتقادهای هر‌روزه مردم را به دنبال داشته است. البته در کنار آن، دیگر موضوعات اجتماعی و فرهنگی هم بر شدت انتقادهای هر‌روزه بخشی از مردم افزوده است.

‌اتفاقا نکته مهم اینجاست که پیرو اذعان شما به برخی دستاوردهای ناشی از آن استراتژی سیاست خارجی، مشکلات اقتصادی و معیشتی حال حاضر متأسفانه دستاوردها را هم کم‌رنگ‌تر از آن چیزی که هست، نشان می‌دهد؟

من با این گفته شما موافقم. مثلا ما به رغم آنکه دستاوردهای بی‌سابقه‌ای در حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل داشتیم، اما این مسئله باعث نشد بخشی از جامعه ناراضی و منتقد به دلیل این حمله و دستاوردهای آن، احساس رضایت یا غرور کند و از انتقادهای خود عقب‌نشینی کند. دلیل آن نیز کاملا روشن است؛ چون با وجود آنکه ما با استراتژی نظامی خود به دستاوردهای درخور توجهی دست پیدا کرده‌ایم، اما به موازات آن بعضا شاهد توزیع ناعادلانه فرصت‌ها و منابع هستیم و این باعث شده که ما شاهد شکل‌گیری یک ساخت سیاسی متفاوت از آن چیزی باشیم که در سال‌های ابتدایی و دهه اول انقلاب تعریف کرده بودیم. یعنی اکنون یک طبقه از افراد دارای قدرت، تقریبا تمام فرصت‌های اقتصادی و تجاری و سرمایه‌های کشور را در چنبره خود قرار داده‌اند و طی همین سال‌ها هم فرصت‌های گسترده‌ای از اکثریت جامعه سلب و دریغ شده‌ که این میزان از انتقادهای بی‌سابقه را به وجود آورده است. نکته مهم‌‌تر اینجاست که متأسفانه این روند اجرائی که این وضعیت غیرقابل توجیه و غیرقابل دفاع را شکل داده است، حامیان جدی هم دارد؛ حامیان جدی‌ای در نهادهای اجرائی که تلاش دارند کماکان خودشان برندگان تداوم سیاست‌های جاری باشند و فرصت‌های نابرابر و منابع را برای خود حفظ کنند.

 ‌با همه این اوصاف، شما دوربرگردانی را هم برای این وضعیت متصورید؟

اگر بخواهیم نگاه واقع‌بینانه‌ای داشته باشیم، خیر.

‌به چه دلیل؟

چون به نظر من این نهادهای اجرائی علاوه بر آنکه خودشان بانی وضع کنونی و مدافع تداوم شرایط حال حاضر کشور هستند؛ اما باید این را هم در نظر گرفت که هر‌کدام از آنها به شکل جزیره‌ای و مستقل عمل می‌کنند؛ یعنی حتی اگر هر‌کدام از این نهادها به دنبال تغییر وضعیت هم باشند، به‌تنهایی توان اصلاح شرایط را ندارند. با این نگاه، نه دولت به‌تنهایی می‌تواند این کار را بکند، نه مجلس و نمایندگان چنین توانی را به شکل مستقل و مجزا دارند و نه قوه قضائیه هم از چنین ظرفیت و پتانسیلی برخوردار است که بخواهد مجرد از دیگر نهاد‌های تصمیم‌گیر وارد عمل شود؛ بنابراین اگر می‌خواهیم یک دور‌برگردان متصور باشیم، باید نهادی فراتر از این قوا به دنبال اصلاحاتی بنیادین باشد و این مسئله مستلزم یک عزم سیاسی است که همه نهادها و قوا را تجمیع کند تا یک برنامه اصلاحی درست، منسجم و واقع‌بینانه با یک کار کارشناسی‌شده برای توزیع مناسب و عادلانه منابع و فرصت‌ها بین آحاد جامعه به وجود آید.

‌جناب راغفر چند بار از موضوع توزیع نابرابر منابع و فرصت‌های اقتصادی یاد کردید. اگر به شکل مصداقی وارد شویم، از نگاه حضرت‌عالی چگونه می‌توان این توزیع ناعادلانه را اصلاح کرد؟

اگر به شکل مصداقی حرف بزنیم، یکی از راه‌های در دسترس برای توقف توزیع ناعادلانه منابع و فرصت‌ها مجبور‌کردن همه بخش‌های اقتصادی برای پرداخت مالیات است که در این سال‌ها از پرداخت مالیات تبعیت نکرده‌اند. که اگر این مالیات‌ها اخذ شود، نه‌تنها یک برابری با بیشتر جامعه خواهد داشت؛ بلکه می‌تواند منابع بودجه‌ای بیشتری را هم برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی در اختیار دولت قرار دهد. مسئله دیگر رسیدگی واقعی به موضوع فساد است که بخش عمده انتقادات مردم را به دنبال دارد. موضوع مهم‌تر تغییر رویه بانکی و بانکداری در کشور است که همه آنها نیازمند یک عزم سیاسی جدی است که البته به باور من در شرایط فعلی چنین عزم سیاسی و اراده جدی وجود ندارد.

‌نکته مهمی که شاید برای اولین بار در بازه زمانی تنش ایران و اسرائیل مطرح شد، تأثیر نرخ ارز، سکه و طلا بر سلسله کنش‌ها و واکنش‌ها و اقدامات متقابل تهران است؛ یعنی صداهایی شنیده شد، دال بر اینکه نرخ‌های تلگرامی و فردایی ارز و طلا و سکه می‌تواند دست ایران را برای موازنه قوا با تل‌آویو ببندد. این در حالی است که در تمام سال‌های اخیر اساسا بازارهای موازی هیچ‌گاه از طرف دولت‌ها به رسمیت شناخته نشده است و گاهی هم در تلاش بوده‌اند با پلیسی‌کردن اقتصاد و بازار، مانع از تأثیرگذاری آن شوند. البته دیدیم که دولت سیزدهم و بانک مرکزی در عرضه طلا حتی بیشتر از نرخ‌های تلگرامی و فردایی اقدام به قیمت‌گذاری کرد. آیا این نکات دال بر به رسمیت شناختن دوفاکتوی بازارهای موازی از سوی نهادهای اجرائی، دولت و بانک مرکزی است؟

اساسا موضوع چندنرخی‌شدن ارز و سکه و طلا و تئاتری که به نام بازارهای موازی در تمام این سال‌ها به وجود آمده، نتیجه عملکرد همان طبقه اقتصادی است که در سایه توزیع نابرابر و ناعادلانه فرصت‌ها و منابع، بانی وضعیت کنونی هستند. اکنون هم این دست موضع‌گیری‌ها و اقدامات نوعی فرافکنی و فرار رو به جلو از شرایط جاری است. ببینید، همه مسئله در این خلاصه می‌شود که اقتصاد حال حاضر کشور یک اقتصاد کم‌توان نیست؛ بلکه یک اقتصاد ناتوان است و این اقتصاد ناتوان، عملا ظرفیت و پتانسیل تأمین منابع و هزینه‌ تنش‌های جدی را ندارد. با توجه به آنچه قبل‌تر گفتم، در این سال‌ها ایران به‌تنهایی با این اقتصاد ناتوان به دنبال اجرائی‌کردن سیاست خارجی مدنظر خود بود و به دنبال آن همواره سعی دارد هزینه‌های عملیاتی‌کردن این استراتژی و نفوذ خود را در منطقه به‌تنهایی متقبل شود.

درصورتی‌که ما می‌بینیم آمریکا اکنون با پول کشورهای حاشیه خلیج فارس و استفاده از بخشی از خاک و سرزمین آنها توانسته است یک نفوذ نظامی، اطلاعاتی و امنیتی را برای خود ایجاد کند. پایگاه پنجم دریایی در بحرین است. پایگاه هوایی گسترده در قطر و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس؛ یعنی هزینه نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا برای تقابل با ایران تنها از جیب آمریکا پرداخت نمی‌شود؛ بلکه اقتصادهای موازی و همسو در بین کشورهای عربی هم به آمریکایی‌ها کمک می‌کنند و این هزینه بین آنها تقسیم می‌شود. این در حالی است که ایران با این اقتصاد ناتوان به‌تنهایی دارد هزینه نفوذ خود را در منطقه می‌پردازد. طبیعتا این شرایط اقتصادی داخلی را بیش‌ازپیش بحرانی می‌کند و اگر تا پیش از این برخی واقعیت‌های جاری در اقتصاد و بازار از سوی نهادهای متولی نادیده گرفته می‌شود، اکنون مشکلات به جایی رسیده است که نمی‌توانند آن پارامترها را نادیده بگیرند و به قول شما شاید برای اولین بار کار به جایی رسیده است که ناچارند واقعیت‌های بازار را هم در نظر بگیرند و اذعان داشته باشند که این قیمت‌ها می‌تواند روی روند‌ها اثرگذار باشد. همین نکته نشان می‌دهد به همان اندازه که پارامترهای حوزه سیاست خارجی، مذاکره، تنش، مناقشه، جنگ و صلح می‌تواند روی بازار و اقتصاد و معیشت اثرگذار باشد، برعکس آن هم صادق است؛ یعنی وضعیت اقتصادی و معیشتی و تجاری هم می‌تواند روی توان دیپلماتیک، نظامی و امنیتی کشورها اثر خود را بگذارد.

شما می‌بینید در اقتصاد ناتوان ایران که تولید در آن تعطیل است، تنها منبع برای تأمین هزینه‌ها و بودجه نظامی ما در منطقه از طریق فروش منابع طبیعی است که قاعدتا کفایت نمی‌کند؛ چون ایران به‌تنهایی باید این هزینه و هزینه گروه‌های همسو را پرداخت کند و برخلاف روند آمریکا هیچ اقتصاد موازی در منطقه و جهان به ایران کمک نمی‌کند تا بخشی از این هزینه‌ها را پرداخت کند. پس وقتی فروش منابع طبیعی هم کفاف این هزینه‌ها را ندهد، قاعدتا نهادهای اجرائی به سمت افزایش نرخ ارز می‌روند، پس اصلا مهم نیست که این نهادها و متولیان چه می‌گویند یا اصلا این بازارها و قیمت‌ها را قبول دارند یا خیر. مهم اقتصاد ناتوان امروز کشور است که قادر به خلق ارزش افزوده نیست و هم‌زمان با آن، هزینه‌های گسترده هم باعث شده که این اقتصاد بحران‌زده از پس هزینه‌ها برنیاید. همین روند موجب شده یک معادله ناترازی بین هزینه‌ها و درآمدها به وجود آید و هم‌زمان با آن، این دست‌کردن در جیب مردم به نام مالیات، انتقادات بی‌سابقه و فزاینده را به نقطه سرریز برساند.

‌به مالیات اشاره کردید. این تناقض در ماهیت اقتصاد ایران را چگونه می‌بینید. از یک سو متولیان اجرائی داعیه اقتصاد کوپنی، تعاونی‌محور، دولتی و حمایت از مردم به نام یارانه را دارند و از سوی دیگر و هم‌زمان به شدیدترین شیوه کاپیتالیستی از هر روزنه‌ای به دنبال کسب مالیات هستند؟ ریشه این تناقض در کجاست؟

این نکته شما درست است و ما شاهد یک اقتصاد لیبرالیستی به‌شدت لجام‌گسیخته در ایران هستیم؛ اما ریاکاری در این است که این شیوه‌های اقتصاد لیبرالی و کاپیتالیستی با نام‌های انقلابی و عقیدتی توجیه می‌شود و درد مضاعف آنجاست که اتفاقا برخی رسانه‌های رسمی هم مروج چنین نگاهی در اقتصاد هستند؛ اما ریشه این تناقض در کجاست؟ در همان نکاتی است که قبلا گفتم. وقتی طبیعتا دولت و نهادهای متولی نمی‌توانند با اتکا به فروش منابع طبیعی هزینه‌ها را تأمین کنند و در کنار آنچه به‌عنوان نرخ‌سازی دلار، سکه و طلا در بازارهای رسمی و موازی برای تأمین کسری بودجه و تأمین نیازها و هزینه‌های خود در نظر دارند، از سوی دیگر هم به نام مالیات دست خود را در جیب مردم کرده‌اند. اینجا دو نکته مهم وجود دارد؛ اول آنکه برخلاف ادعای اقتصاد غیر‌ لیبرالیستی و مردمی، اکنون شدیدترین تبعیض‌ها و نابرابری‌ها به نام مالیات انجام می‌شود. نکته دیگر آن است که همه بخش‌های اقتصادی مالیات پرداخت نمی‌کنند که این هم بخشی از انتقادات جامعه را شامل می‌شود؛ بنابراین قبلا هم اشاره کردم و دوباره هم تأکید می‌کنم تا زمانی که این نظام مالیاتی و این تناقض در حوزه اقتصادی وجود دارد، قطعا امیدی به بهبود و حتی تعدیل شرایط و مشکلات کنونی نیست.

‌سؤال پایانی را قدری شخصی‌تر کنم. کمتر کسی وجود دارد که نشست سال گذشته حضرت‌عالی و آن گریه‌تان برای آینده کشور را دیده باشد و تحت تأثیر قرار نگیرد که نشان از دلسوزی‌تان برای ایران دارد؛ اما در‌این‌بین دو گزاره بسیار پررنگ برای ترسیم آینده اقتصاد کشور مطرح است؛ «فروپاشی اقتصادی» یا «ونزوئلایی‌شدن اقتصاد» که به نظر می‌رسد از مجموعه گپ‌و‌گفت‌هایی که قبلا با شما داشتم، حسین راغفر جزء آن دسته از کارشناسان و اقتصاددانانی است که روی سناریوی ونزوئلایی‌شدن اقتصاد ایران تأکید دارد؛ کما‌اینکه نرخ‌های تورم هم نشان می‌دهد این گزاره بیشتر نزدیک به واقعیت است؛ اما سؤال اینجاست که آیا تداوم و تشدید ونزوئلایی‌شدن اقتصاد نمی‌تواند نهایتا به سناریوی فروپاشی اقتصادی هم منجر شود؟

سؤال بسیار خوبی است. اتفاقا بله، می‌تواند. وقتی ما چندین سال است با تورم دو‌رقمی درگیر هستیم، به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان تضمین کرد که در مدت چند ماه یا یک سال آینده این تورم دو‌رقمی، سه‌رقمی نشود. نگاه نکنید که دولت و بانک مرکزی برخی از آمارها را مخفی می‌کنند یا دست به آمارسازی می‌زنند و در آمارها دست می‌برند تا به خیال خود وضعیت را قدری مثبت و گل و بلبل نشان دهند. واقعیت‌های تلخ در اقتصاد، بازار و معیشت و سفره مردم چیز دیگری می‌گوید. مردم هر روز با گوشت و پوست و استخوان این تورم لجام‌گسیخته را که به شکل آسانسوری بالا می‌رود، درک می‌کنند. از طرف دیگر واقعیت‌های جاری در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی و مسائل جاری فرهنگی و اجتماعی هم مؤید آن است که اگر روند کنونی ادامه پیدا کند، شاید اقتصاد ایران از گزاره ونزوئلایی‌شدن به سمت فروپاشی میل کند. یقینا این و انتقادات گسترده و بی‌سابقه مردم که تقریبا اکثر جامعه را در بر گرفته است، به موازات فساد و تورم افسارگسیخته از سناریوی ونزوئلایی‌شدن فراتر خواهد رفت. 

دیگر خبرها

  • ویدیو/ سربازهای اوکراینی، با اسلحه‌های شوروی راحت‌ترند تا تجهیزات غربی‌ها
  • انتقام از شوروی
  • فضانوردان چینی به ایستگاه فضایی رسیدند
  • فضانوردان چینی به اقامتگاهشان در فضا رسیدند
  • هشدار درباره آینده اقتصاد ایران
  • ۳ فضانورد چینی به سمت ایستگاه فضایی چین رفتند
  • لندر جان سخت ژاپن برای سومین بار روی ماه بیدار شد
  • ۳ فضانورد چینی به ایستگاه فضایی می‌روند
  • ۳ فضانورد چینی امروز راهی ایستگاه فضایی شان می شوند
  • ۳ فضانورد چینی امروز راهی ایستگاه فضایی‌شان می‌شوند